پارت ششم :

به سمت در رفت بازش کردم و انتظار داشتم اتاق محمود پشت آن در می بود اما با راهروی تنگ و نورهایی قرمز رو به رو شدم.

کل راهرو کاغذ دیواری شده با رنگ قرمز و نورهای ضعیف و کم زرشکی درست شده بود. همراه شاهین به ته راهرو رفتیم اما هیچی نبود. دور خود ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.